رمانیستا
رمانیستا
دانلود رمان بی من بمان

خلاصه کتاب: رمان در مورد دختري به نام ترنمه که زن مردي به نام پرهام کيا هستش که پرهام و تمام افراد خانواده ترنم از ترنم متنفرن و يجورايي از همشون ترد احساسي شده و براي اين که بفهمين چي باعث اين نفرته و…

  • نام کتاب: بی من بمان
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: taranom25
  • صفحات: 138
دانلود رمان رفتم که ناتمام بمانم

خلاصه کتاب:
  مقدمه رمان : من محکوم به اعدامم. عشق من محکوم به اعدام است… چندی بعد من دعوت مرگ را پذیرا خواهم بود و رویای عشق تو را در آغوش سرد گور باز میگویم . کاش هیچگاه تو را نمیدیدم … کاش هیچگاه عشقت را به دل نمیدادم…. کاش در چشمانت نگاه نمیکردم…کاش! دلتنگ می شوم مرد بی رحم! من میروم! من می روم و تو با شعف نگاه میکنی… به جان دادنم…به نفس های آخرم! به حقیقت در حال گذرم…. پشت سرم آب نمیریزی؟ زرد و نیلی و بنفش… سبز و آبی و کبود…با بنفشه ها نشسته ام… سال های سال …. صبح های زود…در کنار چشمه ی سحر… سر نهاده روی شانه های یکدیگر … گیسوان خیسشان به دست باد! چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم ! رنگ های شکفته در زلال عطر های گرم! می تراود از سکوت دلپذیرشان. بهترین ترانه… بهترین سرود… مخمل نگاه این بنفشه ها میبرد مرا سبک تر از نسیم… از بنفشه زار باغچه ، تا بفشه زار چشم تو_ که رسته در کنار هم _ زرد و نیلی و بنفش … سبز و آبی و کبود… با همان سکوت شرمگین… با همان ترانه ها و عطر ها بهترین هرچه بود و هست… بهترین هرچه هست و بود. در بنفشه زار چشم تو… من ز بهترین بهشت ها گذشته ام… من به بهترین بهار ها رسیده ام! ای غم تو همزبان بهترین دقایق حیات من لحظه های هستی من ، از تو پر شده است! اه! در تمام روز ، در تمام شب … در تمام هفته … در تمام ماه … در فضای خانه …  

  • نام کتاب: رفتم که ناتمام بمانم
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: Taraneh_y
  • صفحات: 375
دانلود رمان دلبر-حاجی

خلاصه کتاب: خلاصه رمان: حاج‌ سلیمِ پهلوی مردی که برای حفظ آبروی خونوادگیش دختر یتیمی رو با پول می‌خره و به صیغه پسرش درمیاره… با هم اتاقی شدن پریماهِ شونزده ساله و حاجیِ بیست و شش ساله ی شیطونمون کلی شیطنت عاشقانه در راهه ، حاج‌سلیم با فهمیدن راز قدیمی که به‌ پریماه و‌خونواده ش ختم می‌شه دستور می‌ده که رابطشون‌ باید‌واقعی بشه و بااینکار دین‌ خودشو ادا کنه اما با حامله شدن پریماه و ‌اومدن…

  • نام کتاب: دلبر حاجی
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: ناشناس
  • صفحات: 232
دانلود رمان تاوان

خلاصه کتاب:

پریچهر دانشجوی حقوق به واسطه‌ی دوستش با آریا آشنا می‌شود و به هم علاقه‌مند می‌شوند. همه چیز در ابتدا خوب است، اما با مرگی که رخ می‌دهد و رازهایی که از گذشته آشکار می‌شود همه چیز دگرگون می‌شود. داستانی که از زندگی عادی و روزمره‌ی دختری شروع می‌شود که تنها دغدغه‌اش دیر نرسیدن به کلاس است و در نهایت به بزرگترین جنایت‌ها ختم می‌شود

  • نام کتاب: تاوان
  • ژانر: عاشقانه_جنایی
  • نویسنده: کوثر ناولیست
  • صفحات: ۱۰۷۶
دانلود رمان قلب شمدانی کاغذی

خلاصه کتاب:   راجع به شکست آدم ها و سروپا شدنشون پس از اینکه هیچ امیدی برای داشتن اینده بهتر براشون نیست،افرا تو گذشته یه اشتباهی میکنه که باعث از دست دادن چیزهایِ بزرگی تو‌ زندگیش میشه و چند سال بعد عاشق کسی میشه که یه جوری گذشته اش باهم پیوند میخوره...    

  • نام کتاب: قلب شمدانی کاغذی
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: م مردانی
  • صفحات: ۱۲۲۶
دانلود رمان ماموریت آخر

خلاصه کتاب:
خلاصه ی داستان : در مورد یه دختر شر و شیطون به اسم شهرزاد که برای نجات جون خواهرش مجبور میشه به یه سرگرد عصبی و به شدت تعصبی نزدیک بشه .
درست وقتی که فکر میکنه همه چی داره خوب پیش میره ، ورق برمیگرده و شهرزاد قصه امون با کلی ماجرای خوب و بد تو زندگیش مواجه میشه...

  • نام کتاب: ماموریت آخر
  • ژانر: عاشقانه-پلیسی
  • نویسنده: فاطمه مهراد
  • صفحات: 1416
دانلود رمان طرح-جادوی-نگاهت

خلاصه کتاب: دختری به اسم نیلا که برای انتقام از عشق سابقش پسری مذهبی و معتقدی به نام امیریل رو وارد نقشه اش میکنه ولی غافل از اینکه این انتقام شیرین راه جدیدی رو برای نیلای شیطون و امیریل سر به زیر رقم میزنه...

  • نام کتاب: طرح جادوی نگاهت
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: فاطمه مهراد
  • صفحات: 777
دانلود رمان سس-خردل-فصل-دوم

خلاصه کتاب: ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ،ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ،این دفعه نوبت ناز بود که اومده بود انتقام بگیره و تو این راه از سیاست مدار بزرگی کمک میگیره تا...

  • نام کتاب: سس خردل
  • ژانر: عاشقانه-معمایی
  • نویسنده: فاطمه مهراد
  • صفحات: 1276
دانلود رمان قصه ای-در-شب

خلاصه کتاب: پسر و دختره که دیوانه وار عاشق هم هستن اما خانواده‌هاشون با ازدواجشون مخالفن!! پسره عشقشو می‌دزده و می‌بره خونه خودش و اتفاقاتی بینشون میفته که آخرش همه مجبور میشن رضایت بدن به این ازدواج…   جمعیت زیادی اطراف دختری که روی زمین افتاده بود جمع شده بودن. از دور داشتم نگاه می کردم، صدای گریه و زاری زنی که مشخص بود مادر دختره س توی اتوبان می پیچید. شروع کردم به قدم برداشتن سمت جمعیت. سعی داشتم از بین آدمایی که به تماشای زن و دختر بیهوشش نشسته بودن، راه خودمو باز کنم. با هر قدم که بر میداشتم صدای گریه زن نزدیک تر و آشناتر به گوش می رسید. به دخترک افتاده روی زمین نزدیک شدم. چهره ش پشت به من بود. کنار تنش زانو زدم و سعی کردم صورتشو برگردونم … به محض برخورد انگشتم با صورتش از سردی زاید الوصفش یخ زدم … با برگردوندن صورتش ماتم برد. حس کردم تمام بدنم لمس شد…چی می دیدم خداجون … اینکه خود من بودم … وحشت زده دو قدم به عقب برداشتم و ناخودآگاه به چهره ی زنی که گریه می کرد خیره شدم … ناباور زمزمه کردم: مامان … داد زدم … مامان … ولی اون صدای منو نمیشنید … فقط گریه می کرد … جوری ضجه می زد که انگار می خواست خدا رو از بردن من منصرف کنه .. -مامان من اینجام .. چی شده… -مامان ببین منو.. -مامانم.. یهو دیدم جمعیت راه رو باز کردن … چند تا مرد با تابوتی که روی دستشون بود اومدن و تن بی جان دخترکی که مامان ادعا می کرد منم رو روی تابوت گذاشتن. اونا تابوت رو بردن و مامانم دنبالشون شیون کنان راه افتاد …

  • نام کتاب: قصه ای در شب
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: آرزو باغفلکی
  • صفحات: 2552
دانلود رمان سرابم تویی

خلاصه کتاب: سراب دختری که بخاطر چاقـی زیادش اعتماد بنفس پایینی داره و تـو زندگی زناشوییش موفق نیست و برای قوی تر کردن خـودش عازم کره مـیشـه حالا برگشتـه و یه فرد موفقه و فصل جدیـدی از زندگیش آغاز مـیشـه ولی..   با قر و قمـیش شالمو روی سرم تنظیم کردم و دستـه ی چمدونم و گرفتم و دنبال خـودم کشوندمش هیچ کس از اومدنم خبر نداشت از فرودگـاه خارج شـدم و به سمت تاکسی های زرد رنگ رفتم و دربست گرفتم بسمت خـونه باغ … خیلی هاشون برام مهم نبودن ولی عکسالعملشون برام مهم بود دلم مـیخـواست بدونم واکنششون از دیـدن این سراب چیه برای این سراب بودن جون کنده بودم . من دیگـه اون دختر دلشکستـه و نا امـیـد نبودم خـودم و ساختـه بودم نه فقط ظاهرمو بلکه اعتماد به نفسمو ساختـه بودم خـودمو باور داشتم االن اگر تحقـیرمم مـیکردن

  • نام کتاب: سرابم تویی
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: سحر بانو
  • صفحات: 225
ورود کاربران

جستجوی انجمن‌ها
  • adminممنون از نظرت عزیزم...
  • آرامشداستان خیلی خیلی جذابی بود ولی پایان باز تقریبا....
  • آرامشداستان اصلا انسجام نداشت ، ضمنا فونت پی دی اف اصلا جالب نبود....
  • آرامشسلام با تشکر از تلاش هاتون رمان خیلی خوبی نبود عمدتا بدی و درد کشیدن و... بود دخ...
  • کرم کتاباین داستان محشررره،من وقتی میخونم حس میکنم دارم فیلم میبینم وصحنه هاش مثل فیلم ا...
  • adminسلام فصل دوم نداره...
  • انافصل دوم نداره ؟! دوست دارم ی فصل دوم داشته باشه درباره اصلان و افرا...
  • سمیراعالیه پیشنهاد میشه❤️...
آرشیو نویسندگان
درباره سایت
رمانیستا
به سایت رمانیستا خوش آمدید
آمار سایت
  • 123 نوشته
  • 114 محصول
  • 8 کامنت
  • 481 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.