"آنا بعد از ده سال دوری به ایران برمیگردد. در فرودگاه با مرد جوانی روبهرو میشود. مردی که انگار او را خوب میشناسد!
او با صمیمیت با آنا حرف میزند و نشانه هایی به او میدهد که آنا متعجب میشود!
اما مشکل اینجاست...آنا او را نمیشناسد.
مرد گمان میکند آنا با او شوخی میکند و قبل از رفتن به او یاد آوری میکند که قولی که به او داده را فراموش نکند!
اگه نویسنده رمان هستین و درخواست حذف رمان را دارید پیام بدهید
کوچه ی تنگ و باریک و پیچ در پیچ محله ی پدری ام
پر است از مردهای کفترباز، چاقوساز، رعیت، بزاز،
خراط و نمدمال. مرده شورها توی کوچه ی ما خانه
دارند. به کوچه مان میگویند کوچه ی مرده شورها.
خواهر و برادرند و کسی پدر و مادر و قوم و خویش
آنها را به یاد ندارن
بامدادی که برگشته بعدازیک سال تا انتقام بگیره اون هم ازکی ازسوفیایه ما دخترک خودساخته و قوی صاحب یک رستوران که همه ی محل میشناسنش وفقط به رستوران اون برای غذاخوردن میرن
قصه ازجایی شروع میشه که سوفی میبینه یه رستوران دیگه درست روبروی رستورانش داره افتتاح میشه اونم باچه عظمتی...
خلاصه کتاب:
دختری که ناخواسته معشوقه ی خواهرزاده ش میشه و وادار به کارهایی میشه که تاوانش، گریبان هردو رو خواهد گرفت.. یه عشق ممنوعه که به حتم مشکلات زیادی رو سر راهشون قرار میده و حاال باید ببینیم نیاز از قصه ی ما چطوری می تونه خودش رو از این عشق رها کنه.. آیا علی این اجازه رو میده؟!
گاهی آدم گرفتار حسی میشه که نمی تونه درکش کنه و علی هم از این قاعده مستثنی نیست و همین هم...
رمان از زبون دو تا شخصیت
علی و نیاز نوشته شده..
خلاصه کتاب:
رادان فرمند مردی که بعد از سالها به ایران برگشته تا به ظاهر تجدید دیداری با خونواده کنه اما در باطن ماجرا چیز دیگه س. این مرد مرموز و جذاب برای انجام کاری فوق حساس و سری برگشته ، وَ برای انجام این کار به هلن زیبا و دوست داشتنی احتیاج داره.. کاری که ممکنه هلن رو به خطر بندازه اما برای رادان مهم نیست، اون فقط به انجام کارش فکر میکنه. ولی وقتی که با هلن بیشتر آشنا میشه تمام تصمیمات و اعتقاداتش به تزلزل میفته، تزلزلی که شاید به قیمت جونش تموم بشه.. این تازه شروع یه ماجرای پر هیاهوئه... اما به دور از این هیاهو، یه نفر با کینه و نفرت ترسناکی به انتظار نشسته.. برای انتقام، برای عقده گشایی.
خلاصه کتاب:
دختری از لر های بختیاری که پدرش خان هست ودرشانزده سالگی به اجبار به نامزدی پسر خان یک روستا درمیاد تااون خان دخترشو به عقد برادرش دربیاره،دختر افسرده شده و برای هشت سال به کانادا میره و بعد از اون زمانی که بر می گرده متوجه این میشه که نامزدش زن صیغه ای داره و این کار باعث بهم خوردن نامزدی میشه. بر اساس رسومات جاری در خانواده مجبور میشه به عقد برادرشوهرش دربیاد که مبتلا به زالی (سندرم آلبینیسم یا سپیدی مو) هست. ایلدا در نگاه اول عاشق پسر میشه و رضایت میده اما برخلاف تصور ایلدا از این پسر خوش چهره و با موقعیت اجتماعی و خانوادگی عالی،پسر داستان ما تندخو عصبی و دارای تعصبهای بی جا و... است و ادامه ی داستان بر پایه زندگی بعد از ازدواجآنهاست کهمنجربهاتفاقاتناگوار و گاهی خوشایند می شه و....
-گفته بودم بهت حاجی! گفته بودم پسرت بیماری لاعلاج داره نکن دختررو عقدش نکن.. خوب شد؟ پسرت رفت سینه قبرستون و دختر مردم شد بیوه!
حاجی که تا آن لحظه سکوت کرده با حرف سبحان از جایش بلند شد و رو به روی پسرکش ایستاد..
-خودم کم درد دارم که با این حرفات مرهم میزاری روش؟
دستش را روی قفسه سینه اش میگذارد و کمی به عقب میرود..
-قلبم مچاله شده از پر پر شدن ناصرم..چه میدونستم شب عقدش دسته گلم از دست میره؟
خانُم بزرگ با چشمان اشکی خیره حاجی میشود و دوبار روی پایش میکوبد.
-بمیرم برای ناصرم..حالا جواب دختره و خانوادش رو چی ...
خلاصه کتاب:
دختری ساده که قربانی عشق بود و اما اسیر دست پسرکی میشود که قربانی غرور و شهوت است ...
دخترکی شیطان اما فقیر سر راه حاجی زاده عیاشی که شهره شهر است قرار میگیرد
دو روز به عروسیم مونده و باردارم
عروسی که نمیدونه پدر بچش کیه
دست میزارم روی یه ظالم
ظالمی که ...!!
اگه نویسنده رمان هستین و درخواست حذف رمان خود را دارید پیام بدهید
پسرِ کُرد هوسبازی که توی ۱۵ سالگی به (آلا) دختر همسایشون تجا*وز میکنه و از ترسش فرار میکنه و میره تهران و تبدیل به مردی خشک و متعصب میشه حالا بعد از ۱۰سال با آلا روبرو شده! آلا دخترِلوند و هاتی که غیرت آکام رو بخاطر اشتباهش به چالش میکشه
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.