خلاصه کتاب:
من بیست و یک سال داشتم که فالگیر آینده مرا خواند:به عنوان تنبیه برای جنایات شما فقط یک زن را دوست خواهید داشت … اما او هرگز شما را دوست نخواهد داشت.من حتی یک کلمه از آنها را باورنمیکردم.تا اینکه تقریباً ۱۰ سال بعد "سوفیارومانو" رو دیدم
برای این زن سخت بودم. برای این زن میمردم.اما اون ترکم کرد.اکنون سالها گذشتهاست و سوفیا به شوهر نیاز دارد.پدرش فوت کرده است مادرش میخواد اوازدواج کند با مردی که از خانواده شان و از شرکت آنهامحافظت کند.به دنبال کسی میگرده که قدرتمند باشه.کسی که ثروتمنده.کسی که خوشتیپه.حالا این تنها شانس منه با زنی باشم که عاشقشم.... و من مطمئن میشم که اون هم همین احساس رو داره.من یه عمر وقت دارم که باعث بشم که این اتفاق بیوفته.
پاییز دختری درد دیده که پدرش اونو مقصر مرگ مادرش میدونه دست روزگار میچرخه درست زمانی که فکر میکنه داره خوشبخت میشه توسط افرادی ناشناس دزدیده میشه
الیاس پسری مغرور یک دنده و دورگه به دنبال کتابی اجدادی هست که ادعا میکنه دست پاییزه ولی وقتی میبینتش یه دل نه صد دل عاشقش میشه برای نگه داشتنش....
اگه نویسنده رمان هستین و درخواست حذف رمان خود را دارید پیام بدهید
کلارا دختر پر شر و شوری که بعد از یاغی گری هایی که تو خونه پدرش داره موفق به ازدواج با هیچ مردی نمیشه به اجبار مجبور میشه برای کار در منزل لرد شدو ، به خونه این مرد اسرار آمیز بیاد. جایی که کم کم کلارا متوجه رمز و راز هاش میشه عمارتی که کلارا تنها دختر اونجاست! و مردی که پشت نقاب عجیبی پنهان شده اما به دنبال لمس کلاراست مردی که اعتراف میکنه سالهاست هیچ دختری رو لمس نکرده...,
خلاصه کتاب:
آهو دختری ساده که در ۱۲ سالگی بهش تعرض میشه، ازش فیلم میگیرن و پخش می کنن . هشت سال بعد از اون اتفاق باز هم ترس از لمس شدن و نزدیکی به مردها رو داره، ولی بعد از سه سال از شوهرش میخواد که یک شب رو باهم باشن و خودش رو براش آماده میکنه
خلاصه کتاب:
آرام،زیباترین دختری بود که توی عمرم دیده بودم،خیلی زیبا، اما شاید باورت نشه هیچ پسری جرات نمیکرد دنبالش راه بیفته، آخه کدوم پسر حریف دختری میشه که حداقل توی پنج تا هنر رزمی استاد شده، پدرش کارخونه داشت و یک شرکت بزرگ، راستش ممکنه بپرسین من چطور با این دختر آشنا شدم، داستان جالبی داره، اومده بود به یکی از دوستاش کمک کنه و توی همین گیرودار من باهاش آشنا شدم، دلش رو بردم، دوست شدیم،پدرش برای من شغل خوبی دست و پا کرد، رشته من وکالت بود و تمام کارهای شرکت افتاد دست من، یک جورهایی قادر مطلق اونجا بودم،
کاردو پسر مرموز و خشنی که به عنوان عضو جدید وارد عمارت و باند قمار هیرو میشه تا بتونه با نقشههاش انتقام مرگ مادرش رو ازش بگیره غافل از اون که پشت هویت جعلی وظاهر شکیل هیرو اتفاقات و رازهای زیادی نهفته مونده و درست زمانی همه چیز فاش میشه که کاردو ادعا میکنه پدر بچهی داخل شکم هیرواست!؟
خلاصه کتاب:
مایکل کانته، میلیونر جذاب و مجردیه که برای برآورده کردن آرزوهای پدر مرحومش باید یه عروس پیدا کنه، کسی که با خانواده سنتیش در ایتالیا همخونی داشته باشه و باید سریع این کار رو بکنه تا خواهرش بتونه ازدواج کنه. مایکل بدون هیچ قصدی برای وابسته شدن به مگی رایانِ جذاب و عکاس فعال این پیشنهاد رو میده، اگه مگی بتونه در طول سفرش به میلان نقش نامزد اونو بازی کنه، مایکل قول میده که از بهترین دوست مگی یعنی الکسا که حالا ازدواج کرده دور بمونه؛ اما وقتی که در ایتالیا هستن، کشش جنسی در هر موقعیتی اونا رو به سمت هم می کشونه. آیا ازدواج می تونه جذاب ترین تله باشه؟!
خلاصه کتاب:
می اندیشم به نبودت به شکستنم در زیر پای غرورت لحظه هارا میگذرانم بی تو اما نفسم میگیرد پا پیش میکشی و بعد جوری پسم میزنی که قلبم طاقت نیاورد و دود همدم لحظاتم شود چگونه ببخشمت چگونه.
دختر شر و شیطون سرخوشی که توی یه گراند هتل بزرگ کار میکنه لامصب زبونش هم از بس درازه تشبیه رفیقاش به اتوبان تهران قم تشبیهش کردن حالا از شانسش در حالی که داره کار میکنه و میرقصه با آهنگ جوادی به صاحب جدید هتل که بسیار جدی و خشک هست برخورد میکنه و با چرخ سفارشات زیرش میگیره باید ببینیم که معین صاحب جدید هتل میتونه با زبون دراز جانا کنار بیاد یا دستور میده شبونه تو خواب خفش کنن
گیتا بزرگترین راز زندگیش در مقابل حامی قرار میگیرد. او بخاطر ترس از طرد شدن، مجبور شده این راز را از همه پنهان کند. راز و یادگاری که به مرور خود را نشان میدهد. بعد از آن واکنش دیگران بخصوص حامی، زندگیش را تحت تاثیر قرار میدهد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.