لیلی وکیل دون پایه ایست که تصمیم می گیرد تا قید عشقش به همسرش را بزند و از او جدا شود. پس از جدایی، وضعیت پیچیده ای میان کار و رابطه عاشقانه اش به وجود میآید که با ورود مردی که با کمک به لیلی، حس خوبی به آن می دهد، رابطه شان کم کم صمیمی شده؛ اما با پیدا شدن سر و کلهی همسر سابق لیلی، این صمیمیت زیاد دوام نمیآورد و…
قسمتی از رمان
با قدم های تندی به سمت در خروجی اتاق دفتر دوییدم که کارآموزم دوان دوان به سمتم آمد. کیفم را جا گذاشته بودم. _حواست نبودها! کیفم ...
ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه. روزی از روزا، این دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه و غافل از اینکه امیرحافظ به سس خردل حساسیت داره و نمیدونه قراره بخاطر این سس خردل زندگیشون بهم گره بخوره!
اگه نویسنده کتاب هستین و درخواست حذف آن را دارین کلیک کنید
خلاصه کتاب:قسمتی از رمانبا نفرت به زنی که، چند ساعت دیگه مادرم میشد خیره بودم. لباس پفیش رو که با پول بابای من خریده بود، با
عشوه جا به جا میکرد. کلی آرایشگر بالای سرش ایستاده بودنداز همه رو اعصاب تر، دخترش دافنه بود که با اون سنش، کلی آرایش کرده بود و به هر نحوی پول بابای من و خرج میکرد.
از همهشون تنفر داشتم .
از جام بلند شدم. دلم گرفته بود؛ مثل آسمانی که دلش میخواست بباره؛ ولی ابرهاش همراهی نمیکردند.
مثل گلی که از بی آبی خشکیده شده بود. در اون سنم مادرم رو میخواستم. میخواستم از ته قلبم با
مادرم درد و دل کنم. از آرایشگاه بیرون رفتم. همین باعث شد که عمه نگراندنبالم بیاد. به صدا زدن هاش و پرسیدن اینکه کجا میرم، اهمیتی ندادم. با گریه فقط میدویدم.
به ماشین های داخل خیابان و شنیدن صدای فحش هاشون
اهمیتی نمیدادم .
به قبرستان که رسیدم، با نفس نفس ایستادم. قبرش رو پیدا کردم و کنارش نشستم.
خلاصه کتاب:
رعنا یک دختر به شدت سرد و متفاوته
که با وجود خانواده داشتنش هیچوقت از اونها بهره نبرده
حالا با مرگ صدراالدین خیزان خیلی اتفاق ها میوفته
مخصوصا که دیار چهل ساله
نعنای بزرگ شدهی متفاوت رو میبینه
اما این کل ماجرا نیست!
خلاصه کتاب:
دور خود حصاري کشيده بودم…..از جنس تنهايي….تاريکي….و به بلنداي يلدا…..انگار رنگ ها هم با من قهر کرده بودند…..اما به ناگاه چشمانم آبي آسمان را بهانه کرد…..آرزو بار ديگر در نگاهم جان گرفت…..اينبار مي خواهم اعتماد کنم و دلم را آشتي دهم با عشق…...
خلاصه کتاب:
گیسو دختری روانشناس است که سه سال از ازدواج او با سینا میگذرد و زندگی عاشقانه ای با یکدیگر دارند. روزی به واسطهی یک مراجع کننده، حرف هایی در مورد سینا میشنود. پس از تحقیقات متوجه میشود
خلاصه کتاب:
سهیل مرد خشنی که اهل ازدواج نیست.مردی سرسخت که شب خاستگاری از بهار شرط یه همخونه بودن ساده رو میذاره اما بهار کاری میکنه که …
قسمتی از داستان ازدواج مجدد:
نمازش که تمام شد سر به سجده نهاد و لحظاتی بی هیچ ذکری یا حرفی همانطور به سکوتش ادامه داد احتیاج داشت به این آرامشی که از سجده کردن در برابر پروردگارش به او دست میداد.!.. سر از سجده که برداشت دست هایش را بالا گرفت.. بعد از دو سال گویا این طلسم جدایی به طور معجزهآسایی شکسته شده بود! خدایا میبینی منو.. منم همون بنده قدیمیت… همون که جز تو هیچ کسی رو نداشت.. همون که با وجود اطرافیانش بازم از همه بی کس تره. خدا خواهش میکنم ببین منو.. منم بهار… اصلاً منو یادت هست!… خیلی وقته که دیگه نگام نمیکنی… مگه تو نگفتی از رگ گردننزدیکتری.. از عمق وجودش صدا زد: خدا دلم معجزه میخواد … یه معجزه ی بزرگ در حد خدا بودنت.. خدا خسته شدم.. خسته.. خیلی خسته.. خداااا نگام کن… فقط یه نگاه کوتاه… فقط درحدی که از آشتی کردنم پشیمون نشم… ناامیدتر از این نشم… آنقدر از عمق وجودش درخواست کرده بود کهحسی بر دلش چنگ انداخت.. احساس کرد قلبش لرزید و مو بر تنش سیخ شد! برای ناهار از اتاق بیرون رفت پدرش تا چشمش به او افتاد آهی از وجودش خارج شد… مادرش هم با غم نگاهش کرد… نگاه کوتاهی سویشان انداخت بی هیچ حسی سردِ سرد.!.. آنقدر که از سرمای نگاهش خودش هم یخ زد …
خلاصه کتاب:
داستان درباره دختریه به اسم ملودی که طی اتفاقاتی مجبور میشه با آرشاویر دوست بشه اما شخصیت آرشاویر جوریه که ملودی ازش خوشش نمیاد بعدها حقیقت هایی برملا میشه که. این داستان رو به یه معمای کامل تبدیل میکنه..
خلاصه کتاب:
پری دختریه که در زندگی هدف مهمی داره. یک هدف بزرگ و عالی و برای رسیدن به هدفش مجبور به انتخاب میشه. انتخابی که منجر به یک ازدواج میشه ازدواجی که همه ی زندگیش رو تحت شعاع قرار میده.داستان پری داستان انتخاب های درست و غلطه،داستان قضاوت ها و لجاجت ها،داستان دختریه که در عین داشتن دوست و خانواده تنهاست. پری قراره بال بگیره و رشد کنه،مهم این جاست که پری بتونه سربلند از انتخابش بیرون بیاد.آیا پری موفق میشه؟
خلاصه کتاب:
ختری از جنس احساس لطیف مغرور اما حساس پسری از جنس اتیش زیبا مغرور و سطح بالاگذشته ای که با اینده بازی میکنه کلکل هایی که از سر غروره عشقی که به وجود میاداز جنس اهنم باش اب میشی باحرارت زیاد دیگه ادم که احساس داره عشقم برای خصوصیات ادم مثل حرارت زیاد غرور،حسادت ناراحی،همه چیو از بین میبره
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.