آلا دختری که تو سن ۱۲ سالگی مورد آزار مردی قرار میگیره که برای انتقام وحشیانه به بدن دخترک حمله می بره و بعد از گذشت چند سال دوباره سراغ آلای قصه ی ما برمیگرده
اگر نویسنده هستین و درخواست حذف رمان را دارین لطفا پیام بدهید
جاوید محتشم صاحب یکی از بزرگترین شرکت های مادلینگ لباس زیر در دنیاست که به امپراطور صنعت مد زنان معروفه! تا اینکه دختری کم سن و سال و چشم و گوش بسته از یک خانوادهی مذهبی و متعصب از خونه فرار میکنه و پا به شرکت جاوید خان عیاش و خوشگذرونی میذاره که تو اولین دیدار...
اگر نویسنده هستین و درخواست حذف رمان را دارین لطفا پیام بدهید
دختری که برای انتقام خون خواهر دو قلوش وارد باند قاچاق دختر میشه تا انتقامش از رئیس اون باند که اسمش اهورا گذاشته بگیره تو اون باند لقب بانوی اهورا رو میگیره....
اما درست زمانیکه به اهورا نزدیک میشه میفهمه که...
مازر ، جنی که عاشق پریزاد میشه . نامزد دخترک رو میکشه و به جای اون باهاش ازدواج میکنه....
قسمتی از رمان :
_رسم و سنت جنیان بر این بود که درست شب اول ازدواج بعد از عقد عروس و داماد وارد حجله بشن و دستمال خونی دوشیزگی عروس تقدیم بزرگ قبیله بشه.اما چون تو دیشب شوک زده شده بودی نخواستم عذاب بکشی!
مکثی کرد و کمی چشم هاش رو ریز کرد.
ماهان سالاری دکتر موفقی که همکارش خودش رو تو پارکینگ خونه ی اون حلق آویز می کنه و اون متهم ردیف اول پرونده ی قتل میشه و از طرفی به خیانت همسر و دوستش پی میبره و پا تو راه انتقام سختی میذاره غافل از این که…
جانا دختری که سالها پیش طی یک حادثه پدر و مادرش را از دست میدهد و زمانی که میفهمد پدر و مادرش به دست پرویز فولادوند به قتل رسیده اند تصمیم میگیرد برای انتقام به عمارت فولادوند ها برود و کاری کند که پسر پرویز فولادوند یعنی مسیحا فولادوند عاشقش شود تا بتواند از این قضیه سو استفاده کند و انتقامش را به نحو احسن بگیرد،غافل از اینکه مسیحا یک مرد عادی نیست،او درگیر یک بیماری روانی است و با وجود گذشته ی نامعلوم و شخصیت مرموز اش جانا پشیمان شده می خواهد به هر نحوی از آن عمارت شوم ...
داستان سرگذشت زندگی یه دختر عمو و پسر عمو هست که خیلی همدیگه رو دوست دارن و با هم قول و قرار ازدواج گذاشتن
اما حسادت بقیه مانع رسیدن اون ها بهم میشه ، دختر قصه که تنهاست به اجبار بقیه ، با یه افغانی ازدواج می کنه و به زور از ایران میره و توی کشور غریب خیلی عذاب می کشه ، پسر قصه هم میره جنگ و اسیر میشه .... اما دختر قصه که اسمش مارال ِ وقتی که می فهمه حامله اس ، اون وضع رو تحمل نمی کنه و از اونجا فرار می کنه ...
اگه نویسنده رمان ...
درباره دختری به نام حنا هست که وارد دانشگاه میشه و با پسری به اسم کیوان آشنا میشه که اتفاقات جالبی براشون پیش میاد،دعواهای کلکلی و جربحثهای طنزآمیز
اما اتفاقات عجیب غریبی میوفته که حنای قصه رو شوکه میکنه درحالی که عاشق کیوان شده ولی متوجه میشه که کیوان برای...
اگه نویسنده کتاب هستین و درخواست حذف را دارین لطفا پیام بدهید
پرونده ی بزرگترین مافیای خاور میانه رو قبول کردم، فکر میکردم قراره همه چیز درست بشه ولی با عاشق شدن اون دیونه همه چیز به هم ریخت، من شده بودم معشوقه پنهونی یک مافیای بیرحم و کسی خبر نداشت تا روزی که ....
اگه نویسنده هستین و درخواست حذف رمان را دارین لطفا پیام بدهید
من غیاثم! غیاثِ ساعی!
بوکسور زیر زمینی ۳۰ سالهای که یه شب از سر مستی با یه دختر کوچولوی ۱۹ سالهای وارد رابطه میشم
منی که از جنس مونث فراریم واسه آزار دادن اون دختر بچه دست به هر کاری میزنم ولی حواسم نیست که دل و ایمونم بند اون دوتا چشم مشکی رنگش شده!
اینو زمانی میفهمم که دختر کوچولویی که با دستای خودم بزرگش کردم، با بچه ای که از من تو شکمش داره ترکم میکنه ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.