رمانیستا
رمانیستا
دانلود رمان پادشاه زمستان

درباره مردی به نام مسیح که از زن قبلیش خیانت دیده و خاطره خوبی از ازدواج نداره تا اینکه به اجبار پدرش دوباره ازدواج میکنه و …       گوشه ای از رمان پادشاه زمستان “مسیح” باورم نمیشه بعد ده سال میلاد رو دیدم توی فرانسه باهاش اشنا شدم دکترای جراحی زیبایی میخوند همسن خودم بود تعجبم بیشتر از این شد که مادربزرگش توی روستا زندگی میکنه. غروب بود و هوا تاریک شده بود که مایسا اومد با دوستاش رفته بود بیرون و گفته بودم قبل تاریکی اینجا باشه سمت پله ها میرفت که با عصبانیت گفتم:   گفته بودم قبل تاریکی خونه باشی نگفتم؟ برگشت ...

  • نام کتاب: پادشاه زمستان
  • ژانر: عاشقانه-ازدواج اجباری-بزرگسال
  • نویسنده: میسنا میم
  • صفحات: 2646
  • 362 روز پيش
  • admin
  • 140 بازدید
  • 10,000 تومان
  • 0 کامنت
دانلود رمان هم قبیله

«آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینی‌ فروشی مقابل مدرسه‌ شان کشیده می‌شود و دلش می‌رود برای چشم‌های چمنی‌ رنگ «میراث» پسرکِ شیرینی‌فروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و خانواده‌اش را به قتل‌های زنجیره‌ای زنانِ پایتخت گره می‌زند و دختر قصّه را به صحنه‌ی جرمی می‌رساند که بوی خون می‌دهد و بویِ عود …   اگه نویسنده کتاب هستین و درخواست حذف آن را دارین کلیک کنید

  • نام کتاب: هم قبیله
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: زهرا ولی بهاروند
  • صفحات: 1782
  • 395 روز پيش
  • admin
  • 101 بازدید
  • 18,000 تومان
  • 0 کامنت

دانلود کتاب شبکه بی رحم

دانلود کتاب شبکه بی رحم

سرآغاز ماجرا: كشتی باربری کوچک با الهام گرفتن از نام الهه بخشش چينی، كوان يين نام گذاری شده بود. اما خدمه كشتی كوچك بزودی پی می بردند كه الهه يا روح نگهبانشان آنان را رها كرده است. آنان ساعت هشت شب شهر كوچينگ را در شرق مالزی ترك كرده بودند. انبارهای کشتی هجده متری پنجاه ساله پر از روغن نخل و ادویه بود تا در بازار معاملات سنگاپور پخش شود. با وجود باران نامنظم و باد شدید و دید اندک، سطح دریا و ارتفاع امواج وضعی متعادل داشت. ناخدا توانسته بود اندکی پس از شروع سفر به سرعت بیست و هشت ...

  • نام کتاب: شبکه بی رحم
  • نویسنده: تام کلنسی
  • صفحات: 335
  • 410 روز پيش
  • admin
  • 71 بازدید
  • 5,000 تومان
  • 0 کامنت
دانلود رمان نقاب شیطان

تو یه شب اتفاقی شاهد یه قتل شدم. اون قاتل کسی نبود جز تکین موحد، کسی که بهش میگفتن کابوس… یه قاتل اجاره ای… یه مرد خشن و بی رحم که خون مردم رو مثل شربت مینوشید. فکر می کردم خلاص شدم از دستش، اما همه چی زمانی شروع شد که توسط همون جلاد دزدیده شدم… خلاصه نقاب شیطان با دستای لرزون در حیاط رو باز کردم و رفتم داخل. نفس عمیق کشیدم و به پشت در تکیه دادم. چند ثانیه کوتاه چشم هام رو بستم. امید نداشتم که بتونم زنده و صحیح و سالم مجدد برگردم به این خونه، اما خدا باز ...

  • نام کتاب: نقاب شیطان
  • ژانر: عاشقانه-معمایی
  • نویسنده: فاطمه مهراد
  • صفحات: 2696
  • 413 روز پيش
  • admin
  • 184 بازدید
  • 18,000 تومان
  • 0 کامنت
ورود کاربران

جستجوی انجمن‌ها
  • adminممنون از نظرت عزیزم...
  • آرامشداستان خیلی خیلی جذابی بود ولی پایان باز تقریبا....
  • آرامشداستان اصلا انسجام نداشت ، ضمنا فونت پی دی اف اصلا جالب نبود....
  • آرامشسلام با تشکر از تلاش هاتون رمان خیلی خوبی نبود عمدتا بدی و درد کشیدن و... بود دخ...
  • کرم کتاباین داستان محشررره،من وقتی میخونم حس میکنم دارم فیلم میبینم وصحنه هاش مثل فیلم ا...
  • adminسلام فصل دوم نداره...
  • انافصل دوم نداره ؟! دوست دارم ی فصل دوم داشته باشه درباره اصلان و افرا...
  • سمیراعالیه پیشنهاد میشه❤️...
آرشیو نویسندگان
درباره سایت
رمانیستا
به سایت رمانیستا خوش آمدید
آمار سایت
  • 123 نوشته
  • 114 محصول
  • 8 کامنت
  • 481 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.