فارا و فاطیما که پدر و مادرش رو توی تصادف از دست دادن، تحت سرپرستی دو خاله و تک دایی خودشون بزرگ شدن.. حالا با فوت فاطیما، فارا به تهران میاد ولی مرگ فاطیما طبیعی نبوده و به قتل رسیده.. قاتل کسی نیست جز....
خلاصه کتاب:
لیلی شکیب، به زندان افتادن پدرش مصادف میشه با آزار و اذیت لات های محله! پناه میبره به علی. مردی که پانزده سال ازش بزرگتره و بعد از مرگ همسرش قصد ازدواج نداره.
اما مجبور میشه لیلی رو عقد کنه، اما فقط دو سال!
خلاصه کتاب:
در مورد دختری به اسم هلناس که با مادرش زندگی میکنه و یه خواهر داره مادرش رییس شرکته وپدرش فوت شده هلنا lعاشق امیر همسایشونه و به نظر میرسه که امیر هم اونو دوست داره در طول داستان اینا به عشقشون اعتراف میکنن و نامزد میشن ولی قرار نیست همه چی به خوبی و خوشی تموم شه امیر طی اشتباهاتی باعث میشه پای هلنا به بازیشون باز شه و........
خلاصه کتاب:
در موردِ یه عشقه شیرینه... سروان مهسا معتمد...دختری که خیلــی زود عاشق میشه... سرگرد امیر راد...مردی که تو تصمیمش مرددِ . هر دو در ماموریتی خارج از کشور عاشق میشند...اما این امیرِ که باید پا پیش بذاره...
خلاصه کتاب:
در زمانی كه مغولها بر ایران مسلط بودند، "سلطان ابوسعید" از اولاد "هلاكو" در سلطانیه پایتخت خود فرمانروایی میكرد. او ماموران خود را كه "ایلچی" نام داشتند برای ماموریتهای مهم اعزام میكرد. ایلچیها به هر شهر و دیاری كه میرسیدند، اهالی محل مجبور بودند پذیرایی شایانی از آنها بكنند و هرچه را خواستند فراهم كنند. یكی از این ایلچیها به قریه "باشتین" (از دهات سبزوار) كه مردم آن از شیعه متعصب بودند رسیدند و بعد از این كه بهترین عمارت را برای اقامت ایلچی انتخاب كردند، برای خوشگذرانی زنانی طلب كردند. "آزاده" دختر زیباروی برای این امر در نظر گرفته شد؛ اما آزاده كه زنی غیرتمند بود حاضر بود به دار آویخته شود اما تسلیم مغولها نشود. در حین دستدرازی مغولان به زنها، جنگی درگرفت و به جز چندنفر ایلچی و همراهانش كشته شدند. در این میان "عبدالرزاق" فرزند "خواجه فضلالله" كه جوانی رشید بود و پدر او بین مردم اسلحه پخش میكرد به روستا وارد شد. مردم روستا با گفتههایشان...
خلاصه کتاب:
بعد از چهار سال فراق و دوری از خانواده، برادر و رفیق، برگشته، با ظاهری متفاوت، جسمی خسته و دلی تنگ...
ترجیح میدهد اول به دیدار رفیق و بعد برادرش برود. دو برادری که چهارسالی هست سیاهپوشش هستند. با نقشهای وارد شرکت میشود. برادری که داغ برادر دیده، متوجه حضور این غریبهٔ آشنا میشود و جنونی که باز برمیگردد...
خلاصه کتاب:
داستان دختری زیبارو، ورزشکار که دنبال کار میگرده. دختر داستان ما قراره معشوقه یه پسر ناشناس بشه
اگه نویسنده رمان هستین و درخواست حذف رمان خود را دارید پیام بدهید
خلاصه کتاب:
سر جیمز مک دونالد با نام شوالیه از مقامات و درباران کشور فرانسه و یکی از دستیاران وزیر جنگ در صورتی که دست همسر خویش را در دست داشت و نرمی فشار می داد و به اثر بسیار کمی که در سی سال زندگی زناشویی در چهره ی بسیار زیبای او گذاشته بود می اندیشید و با آرامش گفت کاترین دلبند و عزیزم تلاش کن با پسرمان با صبر روبرو گردی اطمینان دارم که او با پیشنهاد ما موافقت خواهد نمود. زن با اندوهگینی ابراز کرد که افتضاحات و آبرو ریزی تازه ای ایجاد شده برای چارلز تحمل ناپذیر است و نمی خواهد که با او نیز حتی حرف زده شود
خلاصه کتاب:
ارغوان دختر گلفروشی که زندگی آرومی دارد و تنها با عمه اش زندگی میکند ،یک روز در راه رفتن به گلفروشی ناپدید میشود و با ورود ناجی اش پرده از اسراری برداشته می شود
خلاصه کتاب:
غیاث مرد بسیار جذابی است که سالهاست عشق در گروی نسیمی دارد که با اعتقادات خانواده ش همخوانی ندارد و زمانی که میخواهد به او بدون خانواده ش پیشنهاد ازدواج دهد می فهمد نسیم پنهانی با کسی دیگر ازدواج کرده است
غیاث یاغی شده از خانواده ش تصمیم می گیرد بر خلاف اعتقادات خانواده ش قدم بردارد و با سواستفاده از دختران جوان آبروی پدرش را به حراج بگذارد که با دختری به نام بهار رو به رو می شود دختر پاک و مهربانی که آواره شده است …
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.