خلاصه کتاب:
مانی و مسعود پسرعمه اش عاشق هم بودند ولی این وسط مامان مهری (زن بابای مانی )با تهدید به این که جریان کیف پراز اعلامیه و اسلحه مسعود را به ساواک لو میدهد باعث می شود مانی به اجبار به عقد پسرخاله اش ناصر در بیاید ، زندگی پر از تحقیر و رنج در خانه ناصر با دیدن او به همراه دختری در بستر هوسبازی ادامه میابد ولی وقتی…پایان تلخ
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.