خلاصه کتاب:
رامش در پونزده سالگی عاشق بهنام میشه و باهاش ازدواج میکنه که حاصل این ازدواج سه فرزند هستش رامش که زنی بسیار تندخو و خودسر هستش تصمیم میگیره که ب**و*سیله ی برادرش به آمریکا مهاجرت کنه ولی بهنام با اینکار موافق نیست اما…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.