تانیا دختری که طی یک اتفاق از باربد جدا میشود و مجبور به ازدواج با مردی متعصب و خشن میشود که او را با حسایت هایش به ستوه می اورد تانیا چهارسال در قفس این مرد پا به پای فرزندش مینشیند و تمام مشکلات را تحمل میکند بعد از چهارسال مهراد بازمیگردد و با باربد روبرو میشود..
اگر نویسنده رمان هستین و درخواست حذف رمان خود را دارید پیام بدهید
سرگرد امیرعباسصامتی یکی از بهترینهای ستاد مبارزه با مواد مخدر به خاطر یک اتفاق تلخ که در روزهای نوجوانی شاهد بوده از نظر دیگران به یه آدم سخت و سنگی تبدیل شده.
این چیزیه که همه از ظاهر امیرعباس قضاوت میکنن اما ثمینا دختری که به وسیله امیرعباس نجات پیدا میکنه نظر دیگری داره.
جنجال روایتگر عشقیه که بین ثمینا و امیرعباس جریان داره.
اگر نویسنده رمان هستین و درخواست حذف رمان خود را دارید پیام بدهید
خلاصه کتاب:
دستش را زير گونه اش ُهل داد و خيره به صورت در هم کشيده ی مژگان
زمزمه کرد:
-اين صدای چک چک نميذاره بخوابم.چرا کسی رو نمياريم سقف رو درست
کنه؟
مژگان بی آنکه زحمت باز کردن چشمهايش را به خودش بدهد پوزخند زد:
-پولش رو بيار تا درست کنيم برات!
-چرا فقط من؟ تو که داری خرج قر و فرت کنی...نداری خرج خونه کنی؟
مژگان لگدی وحشيانه به ساق پای او کوبيد و سپس پشت کرد:
-کپه ت رو بذار بابا زرت و پرت نکن...نصفه شبی ياد قر و فر من افتاده توله
خانوم!
-مژی...
دیاکو تهرانی موفق ترین طلاوجواهرساز ایرانی
بعداز چندسال به ایران برمیگرده و نوید برادرش مجبورش میکنه توی یک مهمونی شرکت کنه
اواسط مهمونی متوجه میشه نوید داره به دختری تعرض میکنه
گیتی رو نجات میده و وقتی میره دانشگاه میبینه استاد دانشگاه همون دختریه که نجاتش داده و...
اگه نویسنده رمان هستین و درخواست حذف رمان خود را دارید پیام بدهید
پریا یک دختر بی پروا که ته تغاری خانواده مذهبی و سنتی هست ،پا روی خط قرمزهای حاج باباش میذاره و با روابط آزادی که با فرزاد دوست پسرش داره دچار اعتیاد به مواد روانگردان میشود.با برملا شدن این موضوع و اتفاقی که برای خواهرزاده اش سوگند کوچولو که به دلیل مصرف قرص های که در کیف پریا میبیند، به کما میرود، از طرف خانواده طرد میشود.صدرا پسر عموی او برای حفظ آبروی خاندان معتمد و برای اینکه پریا بیشتر از این بی راهه نره بر سر سفره عقد با دختر عموی سر به هوا و طرد شده اش میشینه ...
داستان راجع به یه دخترِ جویای کار که دلش میخواد از لحاظ مالی مستقل بشه تا بتونه خرج و مخارج خودشو دربیاره به اسم یاس هست...
دوست صمیمیش که برای یه آدم با نفوذ کار میکنه اونو مهماندار هواپیمای شخصی رئیسش میراث، که یه آدم هوسباز و دختر باز هست میکنه...روز اول کاری وقتی تو هواپیما هستن میراث وقتی یاسو میبینه ازش خوشش میاد و سعی میکنه تو هواپیمای خصوصیش بهش تجاوز بکنه و اینکارو میکنه....یاس باردار میشه اما میفهمه که میراث زن داره و این نفرتشو بیشتر میکنه ولی ....
خلاصه کتاب:
السا دختریکه عاشق فردی آس وپاسه که پدرش راضی به ازدواجشون نمیشه والسا برای رسیدن به عشقش قبول میکنه نقش نامزد کسی دیگری وبازی کنه وهمین باعث عوض شدن سرنوشتش میشه...
بی شک من نه سیندرلا بودم و نه کوزت بینوایان !!
من آبانم
با داستان خودم
دختری که عاشق شد و خودش را شناخت !
آن عشق ، طناب نجات من شد اما نه آنطور که شما فکر می کنید ،
ان عشق خیلی چیزها به من بخشید
که مهم ترینش خودِ از دست رفته ام بود
اویی که ادعا می کرد عاشق است
واقعا بود .
ببخشد و هیچ نستاند
معنای راستین عشق همین است دیگر
غیر از این هرچه باشد باد هواست
پوچ و ناچیز…
داستان من هرچند کوزت وارانه شروع شد اما به خط خودم پایان مییابد.
دو فرد با تفاوت های بسیار، مردی قاتل بیرحمی که برای له کردن دیگران عنان از کف نمیدهد ولی برعکس سیرتش صورت زیبا و اغواگری دارد و اما دختری باهوش و نخبه تک دختر سردار بزرگی که نام و نشانش لرزه بر تیره کمر دشمنان انداخته اما جذبه اش روی دخترکش،
این دو درمسیری روبه روی هم قرار میگیرند و به جای شلیک تیر هایشان در پیکره یکدیگر، بوسه جاودان عشق را برتن هم می گذارند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.