خلاصه کتاب:
داستان درباره ی دختری به اسم شیداس که از بچگی به همسایه شان ، کیوان علاقه مند است اما کسی در این مورد چیزی نمیداند بجز اردلان (پسر عمه اش).وقتی اردلان به خواست شیدا با کیوان صحبت میکند و کیوان میگوید که از شیدا خوشش نمی آید، شیدا افسرده میشود و همه او را دیوونه میپندارن. تا اینکه به خواست اردلان به روانپزشکی که استاد اردلان است مراجعه میکند تا داستان زندگی اش را تعریف کند …
خلاصه کتاب:
النا وقتی می فهمه ایلیا سر عاشق کردن و دوست شدن با اون همراه همکلاسی های دانشگاهش شرط بسته همه چیزو در گذشته رها میکنه و سعی میکنه دیگه هرگز ایلیا را رو نبینه اما بی خبر از اینکه درست 5 سال بعد قراره ایلیا زیر سایه ی اجبار دوباره وارد زندگی اون بشه..اونم به عنوان نامزدش!
سپهراد بعد از ۸ سال به ایران برمیگرده و بخاطر چهره و هیکل عالیش خواستگار های زیادی داره ولی اون درگیر عشقی ممنوعه میشه
عاشق خواهرش رزا میشه وقتی اونو درمراسمی میبینه و تو ذهنش از رزا یک تندیس میسازه اما ...
خلاصه کتاب:
دختری سختی کشیده و تنها..دختری که سعی می کنه با اینکه خودش تکیه گاه نداره اما برای تنها کسایی که براش موندن یه تکیه گاه محکم و امن باشه و از هیچ کاری براشون دریغ نمی کنه...
دختری شکننده،اسیب پذیر،محکم و با اراده ای قوی که سعی می کنه کسی شکنندگی و اسیب پذیر بودنش رو نبینه...
محکم و با اراده قدم برمی داره برای هرچه بهتر شدن زندگی عزیزانش...
با تمام قوی بودنش،بازم یه دختره و از جنس احساس..
بازم نیاز داره که سر رو شونه ی کسی بذاره و حمایت بشه...
دخترى که فک مى کنه ديگه احساس نداره اما ..
من بامداد الوندم… سی و شش ساله و استاد ادبیات دانشگاه تهران.
هفت سال پیش با دختری ازدواج کردم که براش مثل پدر بودم!!!!
توی مراسم ازدواجمون اتفاقی میفته که باعث میشه آیدا رو ترک کنم. همه آیدا رو ترک میکنن. ولی من حواسم دورادور جوری که نفهمه، بهش هست.
حالا بعد از هفت سال منو آیدا توی دانشگاه همدیگرو به عنوان استاد و دانشجو ملاقات میکنیم و این شروع…
خلاصه کتاب:
می گل و مهتاب با مادرشان زندگی میکنند. می گل به دلیل بیماری مادرش و احتیاج مجبور می شود علاوه بر کار در شرکت عصر ها هم به عنوان کارگر و به جای مادرش به منزل دکتری برود. او نمی داند که دکتری که در خانه اش کار میکند همان مهندس شرکتشان است. مهندس بعد از اینکه می گل را میشناسد سعی در نزدیک شدن به می گل دارد ولی می گل به دلیل برخوردی که روز اول بینشان صورت گرفت تمام راههای نزدیک شدن را میبندد تا اینکه...
این داستان درباره تغییری است که با یک نامه عاشقانه بی نام و نشان در زندگی دختری جوان اتفاق میافتد . دختری که منشی اداره پلیس است و ذهنش ، مانند همه همکارانش ، درگیر ماجرای پرونده قتل سریالی جدید شده است .
اگه درخواست حذف کتاب رو دارین لطفا پیام بدین
رمان درباره زنی بیست و پنج سالست که از همسرش جدا شده و این جدایی به این راحتی ها نیست چون این زن گیر است گیر دختر سه سالش ، سایه همسر اولش هنوز روی سر این زن هست و ورود شخصی جدید به زندگی او ، ..
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.