مردی از جنس سنگ اما قلبی عاشق که در نبودش ، عشقش را از او میگیرند و همین جرقه باعث جنون رهانی میشود، که تر خشک را باهم میسوزاند و پشت پا میزند به حس برادری و خیانت میکند به میثمی که جانش به جان دلبرک رهان بسته است....
دختری از جنس من و تو.... با هزار امید و آرزو ازدواج میکنه... اما ناخواسته اسیر هوس برادر شوهر جنون وارش میشه، که آینده این دختر معصوم رو به تباهی میکشه...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.