موهام توی باد می رقصیدن و تنم بین دستای اون!
بلد بود چطوری با نوازش دستاش دیوونم کنه. دست گرمشو نوازش وار کشید روی شاهرگ گردنم و تو چند سانتی متری لبام آروم گفت:
-باهام چیکار کردی لعنتی؟ این خلاف قوانین من بود!
لبخند زدم، دستمو گذاشتم روی سینش، روی قلبی که بی وقفه می کوبید و لاله گوششو آروم بوسیدم.
پچ پچ وار گفتم:
- قلبی که زیر دستای من می کوبه قانون سرش نمیشه! سختش نکن! منو ببوس
اگه نویسنده رمان هستین و درخواست حذف رمان خود را دارید پیام بدهید
ملیکا دختر زبر و زرنگی که شش سال پیش فراموشی گرفته و بعد از شیش سال توی بیمارستانی به عنوان نظافتچی استخدام میشه که رئیس اون بیمارستان در واقع توی گذشتهاش...
پاییز دختری درد دیده که پدرش اونو مقصر مرگ مادرش میدونه دست روزگار میچرخه درست زمانی که فکر میکنه داره خوشبخت میشه توسط افرادی ناشناس دزدیده میشه
الیاس پسری مغرور یک دنده و دورگه به دنبال کتابی اجدادی هست که ادعا میکنه دست پاییزه ولی وقتی میبینتش یه دل نه صد دل عاشقش میشه برای نگه داشتنش....
اگه نویسنده رمان هستین و درخواست حذف رمان خود را دارید پیام بدهید
کلارا دختر پر شر و شوری که بعد از یاغی گری هایی که تو خونه پدرش داره موفق به ازدواج با هیچ مردی نمیشه به اجبار مجبور میشه برای کار در منزل لرد شدو ، به خونه این مرد اسرار آمیز بیاد. جایی که کم کم کلارا متوجه رمز و راز هاش میشه عمارتی که کلارا تنها دختر اونجاست! و مردی که پشت نقاب عجیبی پنهان شده اما به دنبال لمس کلاراست مردی که اعتراف میکنه سالهاست هیچ دختری رو لمس نکرده...,
کاردو پسر مرموز و خشنی که به عنوان عضو جدید وارد عمارت و باند قمار هیرو میشه تا بتونه با نقشههاش انتقام مرگ مادرش رو ازش بگیره غافل از اون که پشت هویت جعلی وظاهر شکیل هیرو اتفاقات و رازهای زیادی نهفته مونده و درست زمانی همه چیز فاش میشه که کاردو ادعا میکنه پدر بچهی داخل شکم هیرواست!؟
دختر شر و شیطون سرخوشی که توی یه گراند هتل بزرگ کار میکنه لامصب زبونش هم از بس درازه تشبیه رفیقاش به اتوبان تهران قم تشبیهش کردن حالا از شانسش در حالی که داره کار میکنه و میرقصه با آهنگ جوادی به صاحب جدید هتل که بسیار جدی و خشک هست برخورد میکنه و با چرخ سفارشات زیرش میگیره باید ببینیم که معین صاحب جدید هتل میتونه با زبون دراز جانا کنار بیاد یا دستور میده شبونه تو خواب خفش کنن
گیتا بزرگترین راز زندگیش در مقابل حامی قرار میگیرد. او بخاطر ترس از طرد شدن، مجبور شده این راز را از همه پنهان کند. راز و یادگاری که به مرور خود را نشان میدهد. بعد از آن واکنش دیگران بخصوص حامی، زندگیش را تحت تاثیر قرار میدهد.
کارن نیک زاد یکی از معروف ترین و مشهور ترین خواننده های ایرانه، اما با هویت پنهان و گذشته ای تاریک!
با یه برخورد تصادفی بعد از سال ها با عشق سابقه ش رو به رو میشه.
شعله های کینه و نفرت تو وجودش رخنه میکنه و به فکر انتقام میوفته...
انتقام از دختری که قلبش را سوزانده، و مسبب مرگ مادرش شده...
دربارهی زندگی دختر تنها و فراری که خیلی غد و یک دنده است، و در این بین با سرگرد کَل میندازه که باعث میشه....!
از عصبانیت دندون هام رو روی هم ساییدم و انگشت هام رو مشت کردم. با شنیدن حرفهاش کلم داغ کرده بود و احساس می کردم که دود ازش بلند شده. خون تو مغزم مثل آب تو کتری به غلغل افتاده بود. برای لحظه ای تصمیم گرفتم که داد بزنم، فقط برای اینکه غرورم رو حفظ کنم. اما صدای مرتعشم بود که آهسته بین حنجره ام راه گرفت و بین لب هام جاری شد:
– هر چیزی لیاقت می ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.