"آنا بعد از ده سال دوری به ایران برمیگردد. در فرودگاه با مرد جوانی روبهرو میشود. مردی که انگار او را خوب میشناسد!
او با صمیمیت با آنا حرف میزند و نشانه هایی به او میدهد که آنا متعجب میشود!
اما مشکل اینجاست...آنا او را نمیشناسد.
مرد گمان میکند آنا با او شوخی میکند و قبل از رفتن به او یاد آوری میکند که قولی که به او داده را فراموش نکند!
اگه نویسنده رمان هستین و درخواست حذف رمان را دارید پیام بدهید
کوچه ی تنگ و باریک و پیچ در پیچ محله ی پدری ام
پر است از مردهای کفترباز، چاقوساز، رعیت، بزاز،
خراط و نمدمال. مرده شورها توی کوچه ی ما خانه
دارند. به کوچه مان میگویند کوچه ی مرده شورها.
خواهر و برادرند و کسی پدر و مادر و قوم و خویش
آنها را به یاد ندارن
-گفته بودم بهت حاجی! گفته بودم پسرت بیماری لاعلاج داره نکن دختررو عقدش نکن.. خوب شد؟ پسرت رفت سینه قبرستون و دختر مردم شد بیوه!
حاجی که تا آن لحظه سکوت کرده با حرف سبحان از جایش بلند شد و رو به روی پسرکش ایستاد..
-خودم کم درد دارم که با این حرفات مرهم میزاری روش؟
دستش را روی قفسه سینه اش میگذارد و کمی به عقب میرود..
-قلبم مچاله شده از پر پر شدن ناصرم..چه میدونستم شب عقدش دسته گلم از دست میره؟
خانُم بزرگ با چشمان اشکی خیره حاجی میشود و دوبار روی پایش میکوبد.
-بمیرم برای ناصرم..حالا جواب دختره و خانوادش رو چی ...
دو روز به عروسیم مونده و باردارم
عروسی که نمیدونه پدر بچش کیه
دست میزارم روی یه ظالم
ظالمی که ...!!
اگه نویسنده رمان هستین و درخواست حذف رمان خود را دارید پیام بدهید
پسرِ کُرد هوسبازی که توی ۱۵ سالگی به (آلا) دختر همسایشون تجا*وز میکنه و از ترسش فرار میکنه و میره تهران و تبدیل به مردی خشک و متعصب میشه حالا بعد از ۱۰سال با آلا روبرو شده! آلا دخترِلوند و هاتی که غیرت آکام رو بخاطر اشتباهش به چالش میکشه
تانیا دختری که طی یک اتفاق از باربد جدا میشود و مجبور به ازدواج با مردی متعصب و خشن میشود که او را با حسایت هایش به ستوه می اورد تانیا چهارسال در قفس این مرد پا به پای فرزندش مینشیند و تمام مشکلات را تحمل میکند بعد از چهارسال مهراد بازمیگردد و با باربد روبرو میشود..
اگر نویسنده رمان هستین و درخواست حذف رمان خود را دارید پیام بدهید
سرگرد امیرعباسصامتی یکی از بهترینهای ستاد مبارزه با مواد مخدر به خاطر یک اتفاق تلخ که در روزهای نوجوانی شاهد بوده از نظر دیگران به یه آدم سخت و سنگی تبدیل شده.
این چیزیه که همه از ظاهر امیرعباس قضاوت میکنن اما ثمینا دختری که به وسیله امیرعباس نجات پیدا میکنه نظر دیگری داره.
جنجال روایتگر عشقیه که بین ثمینا و امیرعباس جریان داره.
اگر نویسنده رمان هستین و درخواست حذف رمان خود را دارید پیام بدهید
دیاکو تهرانی موفق ترین طلاوجواهرساز ایرانی
بعداز چندسال به ایران برمیگرده و نوید برادرش مجبورش میکنه توی یک مهمونی شرکت کنه
اواسط مهمونی متوجه میشه نوید داره به دختری تعرض میکنه
گیتی رو نجات میده و وقتی میره دانشگاه میبینه استاد دانشگاه همون دختریه که نجاتش داده و...
اگه نویسنده رمان هستین و درخواست حذف رمان خود را دارید پیام بدهید
پریا یک دختر بی پروا که ته تغاری خانواده مذهبی و سنتی هست ،پا روی خط قرمزهای حاج باباش میذاره و با روابط آزادی که با فرزاد دوست پسرش داره دچار اعتیاد به مواد روانگردان میشود.با برملا شدن این موضوع و اتفاقی که برای خواهرزاده اش سوگند کوچولو که به دلیل مصرف قرص های که در کیف پریا میبیند، به کما میرود، از طرف خانواده طرد میشود.صدرا پسر عموی او برای حفظ آبروی خاندان معتمد و برای اینکه پریا بیشتر از این بی راهه نره بر سر سفره عقد با دختر عموی سر به هوا و طرد شده اش میشینه ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.