کلارا دختر پر شر و شوری که بعد از یاغی گری هایی که تو خونه پدرش داره موفق به ازدواج با هیچ مردی نمیشه به اجبار مجبور میشه برای کار در منزل لرد شدو ، به خونه این مرد اسرار آمیز بیاد. جایی که کم کم کلارا متوجه رمز و راز هاش میشه عمارتی که کلارا تنها دختر اونجاست! و مردی که پشت نقاب عجیبی پنهان شده اما به دنبال لمس کلاراست مردی که اعتراف میکنه سالهاست هیچ دختری رو لمس نکرده...,
هرروز دعا میکردم تا شوهرم دوباره عاشقم بشه.
بعد از ۱۵ سال با هم بودن اون ازم دور شد و بغل
یکی دیگه رفت.
من نمیدونستم که چجوری از پسش بر بیام. ارزش
خودم رو نمی دونستم.
نمیدونستم بدون اون در کنارم چجوری زنده بمونم.
همه ی چیزی که میخواستم این بود که برگرده پیشم.
بعدش جکسون امری ظاهر شد.
قرار بود برای ذهنم یه حواسپرتی باشه. یه رابطه ی
کوتاهمدت در تابستون. یه تقویت کنندهی اعتماد
بنفس برای قلب داغونم.
ما برای هم عالی بودیم، چون هردومون میدونستیم
قرار نبود باهم بمونیم. جکسون به تعهد باور نداشت
و من دیگه به عشق باور نداشتم. اون برای من
غیرقابل دسترس بود و من براش ...
کتاب پیرمرد و دریا نوشته ارنست همینگوی، شرح تلاشهای یک ماهیگیر پیر کوبایی است که طی 84 روز گذشته، حتی یک ماهی هم صید نکردهاست و در دل دریاهای دور برای به دام انداختن یک نیزه ماهی بسیار بزرگ با آن وارد مبارزهٔ مرگ و زندگی میشود. این کتاب در سال 1953 جایزه پولتیز و در سال 1954 جایزه ادبی نوبل را از آن خود کرده است.⇾
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.