فادیا دختر درس نخون و کار نکن و بی بندوباری هست که با رفقاش سر اینکه بتونه یه دکتر رو وادار کنه شرط میبنده و خب شرط رو هم برنده میشه.
دختر عمه اش لاوین( که شخصیت اصلی رمانمون هست) اونمنشی دکتره .
دختر خوبیه وخیلی به اون یکی اصرار میکنه اما فادیا گوش نمیکنه کار خودشو انجام میده و با دکتر هم وارد رابطه میشه شماره رد و بدل میکنه و باهم وارد رابطه میشن بعدهم کاری میکنه دکتر دختر عمه اش رو اخراج کنه و خودش رو جایگزینش بکنه اما...
موهام توی باد می رقصیدن و تنم بین دستای اون!
بلد بود چطوری با نوازش دستاش دیوونم کنه. دست گرمشو نوازش وار کشید روی شاهرگ گردنم و تو چند سانتی متری لبام آروم گفت:
-باهام چیکار کردی لعنتی؟ این خلاف قوانین من بود!
لبخند زدم، دستمو گذاشتم روی سینش، روی قلبی که بی وقفه می کوبید و لاله گوششو آروم بوسیدم.
پچ پچ وار گفتم:
- قلبی که زیر دستای من می کوبه قانون سرش نمیشه! سختش نکن! منو ببوس
اگه نویسنده رمان هستین و درخواست حذف رمان خود را دارید پیام بدهید
ملیکا دختر زبر و زرنگی که شش سال پیش فراموشی گرفته و بعد از شیش سال توی بیمارستانی به عنوان نظافتچی استخدام میشه که رئیس اون بیمارستان در واقع توی گذشتهاش...
پاییز دختری درد دیده که پدرش اونو مقصر مرگ مادرش میدونه دست روزگار میچرخه درست زمانی که فکر میکنه داره خوشبخت میشه توسط افرادی ناشناس دزدیده میشه
الیاس پسری مغرور یک دنده و دورگه به دنبال کتابی اجدادی هست که ادعا میکنه دست پاییزه ولی وقتی میبینتش یه دل نه صد دل عاشقش میشه برای نگه داشتنش....
اگه نویسنده رمان هستین و درخواست حذف رمان خود را دارید پیام بدهید
کلارا دختر پر شر و شوری که بعد از یاغی گری هایی که تو خونه پدرش داره موفق به ازدواج با هیچ مردی نمیشه به اجبار مجبور میشه برای کار در منزل لرد شدو ، به خونه این مرد اسرار آمیز بیاد. جایی که کم کم کلارا متوجه رمز و راز هاش میشه عمارتی که کلارا تنها دختر اونجاست! و مردی که پشت نقاب عجیبی پنهان شده اما به دنبال لمس کلاراست مردی که اعتراف میکنه سالهاست هیچ دختری رو لمس نکرده...,
خلاصه داستان درباره ی سوفیا است دختری که عاشق دوست پسر خالش بهراد میشه غافل از اینکه بهراد عاشق دوست سوفیاس و سوفیا رو فقط برای بازی میخواد و درست زمانیکه بهراد میخواد از سوفیا سواستفاده کنه پسرخالش یاسین ...
لیلا دختر هجده سالهایه که تموم عمرش عاشق برادر ناتنیاش بوده. با این حال کیلب نمیخواستش، دوستش نداشت و بعد از سواستفاده ازش ترکش کرد. لیلا برای فرار از احساساتی که خوره روح و ذهنش بود به شهر دیگهای میره، اما حضور مرد چشم آبی، مرموز و خشنی نفسش رو بند میاره و تنش رو به رعشه میاندازه. حالا دیگه لیلا عشق قدیمی و ضربهای که خورده بود رو به دست فراموشی میذاره و مجذوب مردی میشه که استاد دانشگاهشه، یازده سال باهاش اختلاف سنی داره و عاشق همسرشه.
لیلا ایندفعه تسلیم عشق یکطرفهاش نمیشه. حتی حرفهای توهینآمیز و تحقیرهای استادش ...
سامانتا دختری که با مادر فلج شدهش زندگی میکنه و داره دوره دکتریش رو تو یه بیمارستان خوب میگذرونه. اما با آزارهایی که از طرف یکی از دکترهای اونجا که پسر رئیس بیمارستانه مجبور به مرخصی اجباری و تخلیه اجباری خونه بصورت همزمان میشه و چارهای جز استخدام به عنوان پرستار تو یه خونه نداره
اما متوجه میشه بجای قرارداد پرستاری قرارداد خدمتکار بودن عمارت هامرز رو امضا کرده و …
اگه نویسنده رمان هستین و قصد حذف رمان رو دارین با ما در تماس باشین
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.