پسرِ کُرد هوسبازی که توی ۱۵ سالگی به (آلا) دختر همسایشون تجا*وز میکنه و از ترسش فرار میکنه و میره تهران و تبدیل به مردی خشک و متعصب میشه حالا بعد از ۱۰سال با آلا روبرو شده! آلا دخترِلوند و هاتی که غیرت آکام رو بخاطر اشتباهش به چالش میکشه
داستان راجع به یه دخترِ جویای کار که دلش میخواد از لحاظ مالی مستقل بشه تا بتونه خرج و مخارج خودشو دربیاره به اسم یاس هست...
دوست صمیمیش که برای یه آدم با نفوذ کار میکنه اونو مهماندار هواپیمای شخصی رئیسش میراث، که یه آدم هوسباز و دختر باز هست میکنه...روز اول کاری وقتی تو هواپیما هستن میراث وقتی یاسو میبینه ازش خوشش میاد و سعی میکنه تو هواپیمای خصوصیش بهش تجاوز بکنه و اینکارو میکنه....یاس باردار میشه اما میفهمه که میراث زن داره و این نفرتشو بیشتر میکنه ولی ....
نیاز مهر آرا، وکیل پایه یک دادگستری، دختری سر زنده و کله شق، برحسب یک اتفاق وارد پرونده شومی میشه که خارج شدن ازش غیر ممکنه و با خونی که ازش ریخته میشه، بازی شروع میشه... بازی ای که با خون شروع میشه و مردی که در سایه ها مثل یک مار وحشی، یک لنسر بزرگه!
اگه نویسنده رمان هستین و درخواست حذف رمان خود را دارید پیام بدهید
رعنا عاشق پسرعموش میشه و به اصرار و دخالت پدر بزرگش به عقد هم درمیان.
علی اما از رعنا نفرت داره و اون رو مورد آزار قرار میده
رعنا تاجایی ادامه میده که بعد از زایمان طلاق بگیره و بره.
حالا بعد از شش سال رعنا که زنی مطلقه ست برمیگرده و با علی روبه رو میشه ...
لیلا دختر هجده سالهایه که تموم عمرش عاشق برادر ناتنیاش بوده. با این حال کیلب نمیخواستش، دوستش نداشت و بعد از سواستفاده ازش ترکش کرد. لیلا برای فرار از احساساتی که خوره روح و ذهنش بود به شهر دیگهای میره، اما حضور مرد چشم آبی، مرموز و خشنی نفسش رو بند میاره و تنش رو به رعشه میاندازه. حالا دیگه لیلا عشق قدیمی و ضربهای که خورده بود رو به دست فراموشی میذاره و مجذوب مردی میشه که استاد دانشگاهشه، یازده سال باهاش اختلاف سنی داره و عاشق همسرشه.
لیلا ایندفعه تسلیم عشق یکطرفهاش نمیشه. حتی حرفهای توهینآمیز و تحقیرهای استادش ...
سامانتا دختری که با مادر فلج شدهش زندگی میکنه و داره دوره دکتریش رو تو یه بیمارستان خوب میگذرونه. اما با آزارهایی که از طرف یکی از دکترهای اونجا که پسر رئیس بیمارستانه مجبور به مرخصی اجباری و تخلیه اجباری خونه بصورت همزمان میشه و چارهای جز استخدام به عنوان پرستار تو یه خونه نداره
اما متوجه میشه بجای قرارداد پرستاری قرارداد خدمتکار بودن عمارت هامرز رو امضا کرده و …
اگه نویسنده رمان هستین و قصد حذف رمان رو دارین با ما در تماس باشین
خلاصه کتاب:
گیلدا دختر به شدت زیبا و جذاب که خانوادهاشو از دست داده و پیش داداشش زندگی میکنه یه روز که داداشش به ماموریت رفته زنداداشش اونو به یه نفر میفروشه تا اونو با خودش به هند ببره و اونجا پرستار ماهاراجه مردی فلج بشه...
دختری که برای انتقام خون خواهر دو قلوش وارد باند قاچاق دختر میشه تا انتقامش از رئیس اون باند که اسمش اهورا گذاشته بگیره تو اون باند لقب بانوی اهورا رو میگیره....
اما درست زمانیکه به اهورا نزدیک میشه میفهمه که...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.