آن چشمانش به تنهایی برای پیکارِ میانِ چند مرد ,هابیل وقابیل شدنِ برادر با برادر,خون وخونریزیِ میان دو طایقه بس بود .
آرامشی که در وجودِ این الهه زیبایی بود در هیچ یک از قصرهایش , جزیره هایش , زنان و زیبایی های دور و برش نمی یافت.
او باید صاحب آن چشمانِ جادو کننده , کهربایی رنگ را برای خودش می کرد باید.
خدای آن فرشته اگر میخواست انسان هایی را که خالقشان هست از دست من نجات دهد باید آن دختر را به من ببخشد
با من نجنگ دلبر جان...
این بازی یک سر برد دارد
ان هم منم نه تو...
شک نکن...
قاصدک، دختر زیبا و دلربایی که به محله جدید میاد... همسایش حسان حسینی مرد مذهبی بی نهایت خشن و متعصبیه که به خاطر پوشش دخترک باهاش سر لجبازی میفته و همه جا دهنش و سرویس می کنه...
اما نمیفهمه که کِی و کجا، دلش برای قاصدک سُر میخوره...
سپهراد بعد از ۸ سال به ایران برمیگرده و بخاطر چهره و هیکل عالیش خواستگار های زیادی داره ولی اون درگیر عشقی ممنوعه میشه
عاشق خواهرش رزا میشه وقتی اونو درمراسمی میبینه و تو ذهنش از رزا یک تندیس میسازه اما ...
این داستان درباره تغییری است که با یک نامه عاشقانه بی نام و نشان در زندگی دختری جوان اتفاق میافتد . دختری که منشی اداره پلیس است و ذهنش ، مانند همه همکارانش ، درگیر ماجرای پرونده قتل سریالی جدید شده است .
اگه درخواست حذف کتاب رو دارین لطفا پیام بدین
رمان درباره زنی بیست و پنج سالست که از همسرش جدا شده و این جدایی به این راحتی ها نیست چون این زن گیر است گیر دختر سه سالش ، سایه همسر اولش هنوز روی سر این زن هست و ورود شخصی جدید به زندگی او ، ..
میتونی کت شلوار تن اون مرد بکنی،اما اون هیچوقت رام نمیشه."
با یک نگاه به جریکو فورج،فهمیدم که شایعات حقیقت داشتن.اون یه شکارچیه و منو هدف خودش قرار داده.اون شب میدونستم که نباید بیشتر از داراییم شرط میبستم.میدونستم که نباید روی خودم شرط میبستم.اما نومیدی منجر به تصمیمات بد میشه ومنم فکر میکردم امکان نداره ببازم.اشتباه میکردم.حالا چارهای جز بستن قرارداد با شیطان ندارم.
جلد دوم در کانال تلگرام
اگه نویسنده کتاب هستین و درخواست حذف کتاب را دارین پیام بدهید
بابونه دختری 18 ساله که راز بزرگی رو که باعث بیآبروییش میشه رو از نامزدش ایاز پنهان میکنه تا اینکه ایاز...
اگه نویسنده کتاب هستین و درخواست حذف آن را دارین به ما اطلاع بدهید
کتاب کسی که میشناسیم (Someone We Know) روایتگر یک داستان جنایی و معمایی است که حادثه به قتل رسیدن مشکوک زنی را در یک محله کوچک حومه نیویورک به تصویر میکشد. در این منطقه، بیشتر افراد محلی همدیگر را میشناسند و خبر کشته شدن این زن در محله همه را وحشتزده کرده است.
چند وقت پیش از این اتفاق هولناک، پسر نوجوانی در جستجوی اطلاعات شخصی رایانه همسایگانش، پنهانی به خانههای آنان میرفت و در پی یافتن چیزی بود که دیگران آن را از هم مخفی میکردند. او ظاهرا در حال کشف رازی بزرگ و اثبات این نکته بود که هر ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.