بامدادی که برگشته بعدازیک سال تا انتقام بگیره اون هم ازکی ازسوفیایه ما دخترک خودساخته و قوی صاحب یک رستوران که همه ی محل میشناسنش وفقط به رستوران اون برای غذاخوردن میرن
قصه ازجایی شروع میشه که سوفی میبینه یه رستوران دیگه درست روبروی رستورانش داره افتتاح میشه اونم باچه عظمتی…