خلاصه کتاب:
به خودم اومدم و دیدم جلوی چشمهام قتلی اتفاق افتاده. اونجا بود که صدایی توی پیچوخم مغز چپاولشدهم پیچید. یعنی من مقصر بودم؟! شاید هم مقصر بودم که آدم اشتباهی رو برای کمک انتخاب کردم، آدمی که فکر میکردم من رو از بند اسارت افکارم نجات داده، همونی که از راه مقدس عشق وارد شد، با برگهای توی دستهاش، زندگیم رو دستخوش تغییر کرد و این من بودم که برای نجاتم از این مخمصه، باید راهی پیدا میکردم. داستان از جایی شروع شد که من هم خواستم بدونم سرانجامِ این وهم سیال چی میشه؟!
اگه نویسنده رمان هستین و درخواست حذف رمان خود را دارید پیام بدهید
خلاصه کتاب:
دختر قصهی ما دختری مغرور و شیطون و دوست داشتنی است. همه اونو به شاد و پُر انرژی بودن میشناسند. اون برخلاف روحیه شادش اعتقادی به عشق و عاشقی نداره، فکر میکنه میتونه تا همیشه برای خودش باشه و نیازی به یه مذکر تو زندگیش نداره؛ اما آیا واقعاً تا آخر میتونه همین رویه رو پیش بگیره؟ با مشکلاتی که توی زندگیش پیش میاد سعی میکنه همه چیز رو اون طور که میخواد پیش ببره...!
خلاصه کتاب:
آروشا دختر بے رحم و سردے ڪہ یہ جنایتڪار و خلافڪار حرفہ اے و باند بزرگے رو بہ همراہ پسرعموش ادارہ میڪنہ..میڪشہ و نابود میڪنہ و براش مهم نیس ڪہ بیگناہ ڪشتہ یا گناهڪار…پلیس چن سالہ ڪہ میخواد تمام اعضاے این باند رو دستگیر ڪنہ ولے اونا هیچ مدرڪے واسہ دستگیرے باند ندارن…ڪوروش بہ عنوان نفوذے وارد باند میشہ ولے غافل از اتفاق هایے ڪہ قرارہ بیفتہ...
خلاصه کتاب:
داستان از این قراره که شادان خانوم یه دختر بچه ی پونزده ساله ی شیطون ، فرافکن و مشنگه … عاشقه … عشقش عجیب غریبه … شوور میخواد …
اصلیتش بختیاریه … یتیمه … از مال دنیا دو تا مادر بزرگ داره … و یه عشق …
خلاصه کتاب:
روایت زندگی دختری به نام نیلو است، داستان از جایی شروع میشود که نیلوی قصه برای انجام کارهای خیر هر روز به کودکان سرطانی سر میزند و در همان حین متوجه میشود که ....
خلاصه کتاب:
داستان در مورد دختری از قشر ضعیف جامعه است که مادرشو در نوجوانی از دست میده و فقط یه پدر معتاد داره که اون رو هم از دست میده و با تنها خواهرش زندگی میکنه و تصمیم میگیره خودش بار زندگی رو به دوش بکشه ولی هیچ راهی براش باز نمیشه و و ناچارا مجبور به دزدی میشه و در یکی از این دزدیها با فرزاد اشنا میشه فرزاد هم که یه ادم سخت و غیر قابل نفوذه
خلاصه کتاب:
رز و بهراد طی ماموریتی در یک خانه با یکدیگر حبس می شوند و... بهراد که پسری مذهبی است مجبور به صیغه کردن رز که دختری بی قید و بند است می شود! آنها فقط برای کارشان با هم محرم می شوند اما در این بین اتفاقاتی می افتد کند..
خلاصه کتاب:
شانا دختر شاد و شنگولی که از عاشق شدن میترسه اما به سرش میاد از اون چیزی که ترس داره و دقیقا این ترس برمیگرده به خاطراتی که از ان سرچشمه میگیرد...
خلاصه کتاب:
دختری ک توی ده زندگی میکنه و هنوز ازدواج نکرده و از این رو مورد تمسخر اهالی محله هستش.یه روز پسر معتاد محل مزاحمت ایجاد میکنه براش و دختر داستان هم یه سیلی به صورتش میزنه، طبق رسم و رسوم اگه دختری به پسری دست بزنه باید به عقدش دربیاد، اما خان محل این اجازه رو نمیده و دختر رو برای سوگلی عمارتش خواستگاری میکنه.....
فارا و فاطیما که پدر و مادرش رو توی تصادف از دست دادن، تحت سرپرستی دو خاله و تک دایی خودشون بزرگ شدن.. حالا با فوت فاطیما، فارا به تهران میاد ولی مرگ فاطیما طبیعی نبوده و به قتل رسیده.. قاتل کسی نیست جز....
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.