خلاصه کتاب:
دختری که ناخواسته معشوقه ی خواهرزاده ش میشه و وادار به کارهایی میشه که تاوانش، گریبان هردو رو خواهد گرفت.. یه عشق ممنوعه که به حتم مشکلات زیادی رو سر راهشون قرار میده و حاال باید ببینیم نیاز از قصه ی ما چطوری می تونه خودش رو از این عشق رها کنه.. آیا علی این اجازه رو میده؟!
گاهی آدم گرفتار حسی میشه که نمی تونه درکش کنه و علی هم از این قاعده مستثنی نیست و همین هم...
رمان از زبون دو تا شخصیت
علی و نیاز نوشته شده..
خلاصه کتاب:
رادان فرمند مردی که بعد از سالها به ایران برگشته تا به ظاهر تجدید دیداری با خونواده کنه اما در باطن ماجرا چیز دیگه س. این مرد مرموز و جذاب برای انجام کاری فوق حساس و سری برگشته ، وَ برای انجام این کار به هلن زیبا و دوست داشتنی احتیاج داره.. کاری که ممکنه هلن رو به خطر بندازه اما برای رادان مهم نیست، اون فقط به انجام کارش فکر میکنه. ولی وقتی که با هلن بیشتر آشنا میشه تمام تصمیمات و اعتقاداتش به تزلزل میفته، تزلزلی که شاید به قیمت جونش تموم بشه.. این تازه شروع یه ماجرای پر هیاهوئه... اما به دور از این هیاهو، یه نفر با کینه و نفرت ترسناکی به انتظار نشسته.. برای انتقام، برای عقده گشایی.
خلاصه کتاب:
دختری از لر های بختیاری که پدرش خان هست ودرشانزده سالگی به اجبار به نامزدی پسر خان یک روستا درمیاد تااون خان دخترشو به عقد برادرش دربیاره،دختر افسرده شده و برای هشت سال به کانادا میره و بعد از اون زمانی که بر می گرده متوجه این میشه که نامزدش زن صیغه ای داره و این کار باعث بهم خوردن نامزدی میشه. بر اساس رسومات جاری در خانواده مجبور میشه به عقد برادرشوهرش دربیاد که مبتلا به زالی (سندرم آلبینیسم یا سپیدی مو) هست. ایلدا در نگاه اول عاشق پسر میشه و رضایت میده اما برخلاف تصور ایلدا از این پسر خوش چهره و با موقعیت اجتماعی و خانوادگی عالی،پسر داستان ما تندخو عصبی و دارای تعصبهای بی جا و... است و ادامه ی داستان بر پایه زندگی بعد از ازدواجآنهاست کهمنجربهاتفاقاتناگوار و گاهی خوشایند می شه و....
خلاصه کتاب:
دختری ساده که قربانی عشق بود و اما اسیر دست پسرکی میشود که قربانی غرور و شهوت است ...
دخترکی شیطان اما فقیر سر راه حاجی زاده عیاشی که شهره شهر است قرار میگیرد
خلاصه کتاب:
دستش را زير گونه اش ُهل داد و خيره به صورت در هم کشيده ی مژگان
زمزمه کرد:
-اين صدای چک چک نميذاره بخوابم.چرا کسی رو نمياريم سقف رو درست
کنه؟
مژگان بی آنکه زحمت باز کردن چشمهايش را به خودش بدهد پوزخند زد:
-پولش رو بيار تا درست کنيم برات!
-چرا فقط من؟ تو که داری خرج قر و فرت کنی...نداری خرج خونه کنی؟
مژگان لگدی وحشيانه به ساق پای او کوبيد و سپس پشت کرد:
-کپه ت رو بذار بابا زرت و پرت نکن...نصفه شبی ياد قر و فر من افتاده توله
خانوم!
-مژی...
خلاصه کتاب:
السا دختریکه عاشق فردی آس وپاسه که پدرش راضی به ازدواجشون نمیشه والسا برای رسیدن به عشقش قبول میکنه نقش نامزد کسی دیگری وبازی کنه وهمین باعث عوض شدن سرنوشتش میشه...
خلاصه کتاب:
خواهر و برادری مستقل که به تازگی از خارج برگشتند و قصد دارند با تلاشهای خودشون و بدون کمک گرفتن از کسی، شرکت نوپای خودشون رو توسعه بدند.
در این راه با تمام مشکلاتی که براشون به وجود میاد مقابله میکنند و محکم میایستند. این بین با ورود شخصی به زندگی یکنواخت کاریشون، اتفاقهای سخت و در عین حال شیرینی رو تجربه میکنند.
خلاصه کتاب:
این زندگی درباره دختری به نام آیه است
که به دلیل یه سری عکس ها از خانواده اش طرد میشه و مجبور میشه با کیهانی ازدواج کنه که راز های زیادی داره در این بین آینه کم کم عاشق کیهان میشه و پی به راز های مهمی می بره و...
آیه دختر شجاع و لجبازی که زندگی سختی داشته و به خاطر تهمت هایی که بهش میزنن مجبور میشه
از عشقش دست بکشه و با کیهان مرد جذاب و مهربونی که عاشق آیه شده ازدواج کنه..
خلاصه کتاب:
داستان دختری به نام اریکاست که به طور پنهانی عاشق برادر بزرگ تر دوست*پسر خود که ستاره حرفه ای بسکتبال و پسر بزرگتر یکی از ثروتمند ترین خانواده های امریکاست شده کهحتی اندازه خاک کف کفشش به اریکا بها نمی دهد، اما اریکا به عشق پنهانی و یک طرفه خود ادامه میدهد تا اینکه بعد از گذشت سه سال تصمیم می گیرد برای ادامه تحصیل به شهر بزرگتری برود که میکاییل در آن زندگی می کند و نمی داند میکاییل سه سال گذشته را صرف نقشه کشیدن برای انتقام گرفتن از او کرده، در حالی که حتی روحش هم از آن بی خبر است، حالا بهترین موقعیت برای میکاییل برای گرفتن انتقام است چون اریکا دور از خانه است و هیچ پناهی ندارد
خلاصه کتاب:
ترسیده و گریون فقط میدویدم
نفس کم آورده بودم
برگشتم عقب تا ببینم هنوز دنبالمه که با دیدنش ترس و وحشتم بیشتر شد
پاهام دیگه یاری نمی کرد. چند باری نزدیک بود سکندری بخورم.
به سختی تونستم جلوی زمین خوردنمو بگیرم
صدای ضربان قلبمو میشنیدم که چطور تند تند می زنه.
وحشت و ترس تمام وجودمو پر کرده بود...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.