خلاصه کتاب:
بعد از چهار سال فراق و دوری از خانواده، برادر و رفیق، برگشته، با ظاهری متفاوت، جسمی خسته و دلی تنگ...
ترجیح میدهد اول به دیدار رفیق و بعد برادرش برود. دو برادری که چهارسالی هست سیاهپوشش هستند. با نقشهای وارد شرکت میشود. برادری که داغ برادر دیده، متوجه حضور این غریبهٔ آشنا میشود و جنونی که باز برمیگردد...
شهاب پسر جذاب و خوش استایلیِ که در عالم رفاقت، مجبور میشه از سرِ انتقام وارد زندگی استاد دانشگاهشون بشه و اونو وابسته کنه، این اتفاق می افته!
قراره نقشه ها برملا بشه و آبروی استادشون بره...
درست زمانی که عشقی عمیق بین سها و شهاب اتفاق افتاده.
حالا سها مانده با عشقی پاک و شهابی که اعتراف میکنه نقش بازی می کرده...
اگر قصد حذف رمان خود را دارید پیام بدهید
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.