داستان درمورد زن جوانی به اسم آلاست که در بیست و سه سالگی با تو دلی که با پاقدمش همه ی زندگیشو بهم ریخته، سردرگم مونده…
و سعید که در همه جا و هر زمان باید حواسش به آلا باشه تا به خودش و بچه ی توی شکمش آسیبی نرسونه...!
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.