داستان راجب دختر مهربونی به اسم تاراست که زندگی ساده و ارومی داره تارا خانم یه پسردایی داره که عاشقشه ولی اون حسی بهش نداره وسعی میکنه ازش فاصله بگیره این فاصله ها مهدی روبه حس جنون می رسونه تارا عاشق سورن رییس شرکتش میشه ولی شب عروسیش مهدی!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.