رمانیستا
رمانیستا

رمان زخم سنت

رمان زخم سنت

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
خلاصه رمان: آنقدر در این مدت درد روحی کشیده بود که دیگر درد جسم، برایش شوخی بیش نبود. آب تلخ دهانش را بلعید و گوش سپرد به گفتگوی مردانی که قصد داشتند برای او تصمیم بگیرند. همیشه همین بود. پدربزرگش عقیده داشت بیوه بدنامی می‌آورد و اجازه نمی‌داد هیچ یک از زنان فامیل بعد از مرگ همسرانشان مجرد بمانند. حالا از بخت بدش این‌ بار قرعه به نام او افتاده بود…..

 

قسمتی از متن رمان زخمی سنت

با تشکر نگاه از چهره خسته اما آرام اش برداشت و به هال دوخت. خانه بزرگی نبود و نمی شد بیش از حد تغییر دکوراسیون بدهد. اما وسواسی که دچارش شده بود، اجازه نمی داد راحت تصمیم بگیرد. یک دستش را به کمرش زد و با دست دیگرش، پنجره را نشان داد. آخه چون تراس نداره میخوام جلوی پنجره کلا خالی باشه که هر وقت دلم خواست بازش کنم. لهراسب با دقت نگاه کرد و در جوابش سری تکان داد

از روی مبل برخاست و بعد از چند ثانیه سکوت، جواب داد: مبل سه نفره رو سمت راست بذار، دوتا تک نفره و دو نفره رو هم رو به روش سمت چپ. اینجوری مبل ها دو طرف پنجره میان. هم نورگیره هم جلوی پنجره رو نمیگیرن. با دقت سری تکان داد و با تصور گفته های لهراسب، لبخند عمیقی روی لبهایش نشست. آره! اینجوری هال هم بزرگ تر دیده میشه! الكي الکی می خواستم گرد بچینما!

چادر رنگی اش را همان جلوی در از سرش برداشت و به آشپزخانه رفت. چای ساز را روشن کرد و همانجا ایستاد.
از خستگی نای ایستادن نداشت اما اوضاع لهراسب بدتر بود. از صبح زود تمام وسایل سنگین را چیده و او تنها زحمت وسایل کوچک را تقبل کرده بود. با صدای بوق چای ساز، بلا فاصله دو لیوان چای ریخت و درون سینی گذاشت. با یادآوری این که لهراسب چای با گل سرخ را بیشتر دوست دارد به سمت کابینت بالای گاز رفت و دو غنچه کوچک گل
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    زخم سنت
  • ژانر
    عاشقانه
  • نویسنده
    هاله نژاد صاحبی
  • صفحات
    1060
لینک های دانلود
دیگر نوشته های
کامنت ها

ورود کاربران

جستجوی انجمن‌ها
  • adminممنون از نظرت عزیزم...
  • آرامشداستان خیلی خیلی جذابی بود ولی پایان باز تقریبا....
  • آرامشداستان اصلا انسجام نداشت ، ضمنا فونت پی دی اف اصلا جالب نبود....
  • آرامشسلام با تشکر از تلاش هاتون رمان خیلی خوبی نبود عمدتا بدی و درد کشیدن و... بود دخ...
  • کرم کتاباین داستان محشررره،من وقتی میخونم حس میکنم دارم فیلم میبینم وصحنه هاش مثل فیلم ا...
  • adminسلام فصل دوم نداره...
  • انافصل دوم نداره ؟! دوست دارم ی فصل دوم داشته باشه درباره اصلان و افرا...
  • سمیراعالیه پیشنهاد میشه❤️...
آرشیو نویسندگان
درباره سایت
رمانیستا
به سایت رمانیستا خوش آمدید
آمار سایت
  • 123 نوشته
  • 114 محصول
  • 8 کامنت
  • 481 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانیستا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.